25 سال خانه نشینی علیع، 25 سال حذف و طرد علیع، 25 سال تنهایی و بی کسی و غربت علیع، 25 سال شیر شرزه اسد الله در زنجیر، 25 سال سر در گریبان چاه کردن علیع، 25 سال سرایش ترانه های امواجِ اقیانوسی عظیم در چاه، یکی از لکه های ننگین و فضاحت بار کتاب تاریخ هستی است. که در انتهای زمان این عرق شرم، از جبینِ سرِ به زیر افکنده تاریخ، توسط فرزند خلفش زدوده خواهد شد.
و نیش های بیسمارک صدر اعظم پیشین آلمان ،که چکش وار، ناقوس تنم را بلرزه در می آورد:
باید تک تک میادین اروپا را با مجسمه های طلایی معاویه بیارآییم ( ابلیسک های موجود فعلی) که اگر او علیع را زمین گیر نمی کرد، اینک ما با خیالی آسوده بر صدارت جهان آقایی و جلوس نمی کردیم.
سخت متعجبم که چگونه قومی لجوج و متعصب و شتر کینه، با دیدن هزاران دلیل و برهان و سند و مدرک ممهور به مهر خدا و رسول الله اعظمص بر علیع اعلی شمشیر کشیدند.
5 سال زعامت با کراهت. و عملی نمودن قول های امانت داده شده در خطبه شقشقیه. و 3 رزم که بر تن نحیفِ خلافتِ کوتاه مدت امیر بشدت سنگینی نمود. رزم هایی با دشمنی از جنس بظاهر خودی، جهل مجهول جماعتی جاهل که بر تن منحوس خود، دیبای زیبای نرم و لطیف دین پوشانده بودند.
جنگ جادوگران جمل، جنگ سفیهان صفین و اینک جنگ خوارج نهروان. و ظاهراً غباری برخواسته از عدم تمییز حق از باطل.
خستگی مفرط جنگ های قبلی در تن و بدن رزم آوران جنود حق بسیار شدید خودنمایی می کند. صورت و دست هایی برشته، که آثار چنگ آفتاب بر آنها نمایان است. لب هایی غریبه با آب و پلک هایی سنگین با وزنه هایی آویزان و رمق واژه ای ست غریبه.
بجز علیع و اندک قلیلی از فرماندهان لشکر 70000 نفری، سپاهیان گویی اصحاب کهف اند و سال هاست که چنین بسترهایی گرم و نرم نیافته اند و قرنهاست که روح از بدنشان خارج شده است و بخوابی ابدی فرورفته اند.
تاریخ خوب میداند که در قاموس علیع واژگان خور و خواب و خستگی وجود ندارد و ماموریت او در این دنیای دنی این نیست. و او از تاریکی شب استفاده نمود و جهت رصد محل فردای کارزار، عازم جناح دشمن گردید.
بهت و حیرت و تعجب علیع از چیست؟ علیع چه دیده که دهانش بازمانده و قدرت پایین دادن آب گلوی خود را ندارد؟ خدایا گریستن علیع بس است، او از برای چه چیزی می گرید؟
لشکر 4000 نفری کفر و سپاهیان شیطان و جنود ابلیس همگان بیدارند و مشغولند به تعبد و تهجد و تهلیل و تکبیر و تسبیح و تلاوت و نماز شب. و تا سپیده دم کارزار دمی نیاسودند.
صدای ذکر و عبادت دشمن تا صبح، بقدری فراوان و زیاد شنیده می شد که گویی انبوهی از کوهی از شدت کثرت بال زدن حشرات.
پیشانی و زانوهایی پینه بسته از فرط عبادت، لب هایی دائم الذکر، شکم هایی دائم الصوم، قامت هایی دائم الصلوه و چشم هایی دائم البکاء. بدن هایی فرتوت و چشمانی گود و کبود از خوف و خشیت الهی. محاسنی بلند و تسبیح هایی بلندتر.
تفاله ها و پسمانده های جنگ صفین، مومنین تک بعدی و متحجر و خشکه مقدس و قاریان قرآنی که قرآن صامت را به قرآن ناطق ترجیح داده بودند و از دین، فقط بعد عبادی آنرا ببین. تا دیروز بر گلوی
علیع امیر عشق و عاشقان، علیع مولای دو جهان، علیع وصی نبیص، علیع ولی و حجت دین حق بر پیچیدگی های خاص این جنگ نسبت به جنگ های قبلی اشراف کامل داشت و خوب می دانست که بجز او احدی قدرت خاموش کردن این آتش را نخواهد داشت و فقط اوست که می تواند چشم فتنه اشباه الرجال را در آورد.
پیشگویی علیع جامه عینیت بخود گرفت با جنگی در کمتر از 2 ساعت و زنده ماندن کمتر از 10 تن از خوارج (منجمله ابن ملجم مرادی) و شهید شدن کمتر از 10 تن از سپاهیان حق.
عباس